نی لبک

بشنو از نی چون حکایت می کند......!

نی لبک

بشنو از نی چون حکایت می کند......!

بازم میام به دیدینت...

 

این شعر زیبا از شایا تجلی رو تقدیم همه ی دوستانم می کنم ُ بخونید و لذت ببرید :

 

بازم میام به دیدینت...

 


ای نازِ مهربون سلام ، باز اومدم به دیدنت


حال و هوام بارونیه ، از غمه پر کشیدنت


 


همبازی قشنگ من ، حالت چطوره مهربون ؟


خوش میگذره بدونِ ما ، زندگی توی آسمون


 


خورشید خانوم حالش خوبه؟ از آسمونا چه خبر ؟


اینجا هنوزم ابریه ، از وقتی که رفتی سفر


 


عزیزم از خودت بگو ، چشمای نازت چطورن ؟


جات خالیه روی زمین ،  بچه ها از گریه پُرن


 


فراشِ پیرِ مدرسه ، دیروز سراغِ تو گرفت


لاله بهت سلام رسوند ، ادرس داغِ تو گرفت


 


مبصرِ اخموی کلاس ، دلش واسه تو تنگ شده


شبنم احمدی حالا ، عاشق شده ، زرنگ شده


 


ترانه رُ یادت میاد ، این روزا خواستگار داره


دوربرش نمی شه رفت ، همش میگه که کار داره


 


افشینُ که یادت میاد ،  اون که بهت شماره داد


این روزا به هوای تو ، همه جا دنبالم میاد


 


چند بار ازت خبر گرفت ، گفت : اتفاقی افتاده ؟


امروزم انگار اومده ، پشت درختا ایستاده


 


هنوز خبر نداره که  عشقش از اینجا پَر زده


امرزو دیگه آوردمش ، ببین چقد حالش بده


 


چه روزگارِ سختیه ، طاقتِ من تموم شده


تمومه خاطرات خوب ، با رفتنت حروم شده


 


خُب بگذریم باز چه خبر ؟ چه میکنی با سرنوشت ؟


انگاری خوش میگذرونی !  تنها که نیستی تو بهشت !


 


هفته ی بعد قراره که دسته جمعی با بچه ها


یه سر بیام به دیدنت ، با چند تا  از معلما


 


حالا  دیگه باید برم ، بازم میام به دیدنت


هفته به هفته نازنین ، از غمه پَر کشیدنت...


من هم می میرم !

 

شعری زیبا از مرحوم سلمان هراتی که طراوت ایمان را با خود به همراه داشته وعشق را در تو جاری می کند .بخوانید :

 

من هم می میرم اما نه مثل ...harati.jpg


 

من هم می میرم
اما نه مثل غلامعلی
که از درخت به زیر افتاد
پس گاوان از گرسنگی ماغ کشیدند
وبا غیظ ساقه های خشک را جویدند
چه کسی برای گاوها علوفه می ریزد؟

harati.jpg

من هم می میرم
اما نه مثل گل بانو
که سر زایمان مرد
پس صغرا مادر برادر کوچکش شد
و مدرسه نرفت
چه کسی جاجیم می بافد؟


harati.jpg

من هم می میرم
اما نه مثل حیدر
که از کوه پرت شد
پس گرگ ها جشن گرفتند
و خدیجه بقچه های گلدوزی شده را
در ته صندوق ها پنهان کرد
چه کسی اسبهای وحشی را رام می کند؟


harati.jpg

من هم می میرم
اما نه مثل فاطمه
از سرما خوردگی
پس مادرش کتری پر سیاوشان را
در رودخانه شست
چه کسی گندم ها را به خرمن جا می آورد؟

harati.jpg

من هم می میرم
اما نه مثل غلامحسین
از مارگزیدگی
پس پدرش به دره ها و رود خانه های بی پل
نگاه کرد و گریست
چه کسی آغل گوسفندان را پاک می کند؟


harati.jpg

من هم می میرم
اما در خیابانی شلوغ
دربرابر بی تفاوتی چشمهای تماشا
زیر چرخ های بی رحم ماشین
ماشین یک پزشک عصبانی
وقتی که از بیمارستان بر می گردد
پس دو روز بعد
در ستون تسلیت روزنامه
زیر یک عکس 6در 4 خواهند نوشت
ای آنکه رفته ای...
چه کسی سطل های زباله را پر می کند؟

 

فصل نمک ریز

 

سلام دوستان من !

این غزل هم تقدیم شما از یک دوست به نام رضا کرمی ! باشد که بخوانید و لذت ببرید :

گــــــریزی نیست ازتاوان پاییزی که در پیش است
پریشان شو دل از فردا ی خونریزی که در پیش است

چــــه دارید ای غـــــزلهای غبــار آلوده در دفتــر
برای آن شب شعر غم انگیزی که در پیش است

هجـــــوم زخمها و شانه ی بی تاب !دشـــــوارست
دوام آورد در فصل نمکـــــــریزی که در پیش است

کـــــدامین شمـــــا مردم در این شبــــهای طولانی
یقین دارد به آن زخم سحر خیزی که در پیش است

اگــــر در ســـــر گذر از خویشتن دارید بســــــم الله
مسجل میشود کم کم هرآن چیزی که در پیش است
 

دوست...!

 

 

 

یک شعر از فریدون مشیری که همیشه با من و همراه منه . خیلی این شعر رو دوست دارم می خوام شما هم این شعر رو بخونید و لذت ببرید :

 

 

دردی اگر داری و

همدردی  نداری

با چاه آنرا در میان بگذار

 با چاه !

غم روی غم اندوختن

دردی است جانکاه !

گفتند این را پیش از این

اما نگفتند

گر دوستان

در چاهت افکندند و رفتند

آنگاه دردت را کجا فریاد کن

                                      آه !